زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
سائیده شــد لبــان تو اینگونه چوب را بــرهم نمی کشند ـ شـــمال و جنــوب را دیــدنــد قرمــز متمایل به عشـــق بود خونین ترش نخواه وببخش این غروب را داری بزرگ میشوی وحرف میـزنی باردگر اعــــاده کـــن این رسم خوب را آب فرات درکف خود ته نشین شده است پس خوب شد که لب نزدی این رسوب را واجب نبـود آمـدنـت لـطف کـرده ای برداشــــته اند از هـــمه حکم وجوب را آبی نمانده است که خاموشـشان کـنم آتش زدی لبان خودت این دو چــوب را |